بد ترین قسمت زندگی جایست که: نه حق خواستن داری نه توان فراموش کردن.
خیلی درد آور است
----------------------------------------------
انگشتم را نخ بسته ام تا به یاد آورم فراموشت کرده ام !
-------------------------------------------------------
پشت چراغ قرمرپسرک با چشمانی معصوم ودستانی کوچک گفت:چسب زخم نمیخواهید؟ پنج تا صدتومن، آهی کشیدم و با خود گفتم تمام چسب زخمهایت را هم که بخرم نه زخمهای من خوب میشودنه زخمهای تو
نظرات شما عزیزان:
|