|♥|♥|♥شیما عشق من|♥|♥|♥

♥ S H I M A ♥

 

کاش می دانستم پس از مرگم اولین اشک

از چشم چه کسی فرو خواهد ریخت

و آخرین کسی که فراموشمخواهد کرد ؛ کیست

تا قبل از مرگم جانم را فدایش کنم...

*****************************************************

من که گفتم این بهار افسردنی است من که گفتم این پرستو مردنی است

من که گفتم ای دل بی بند و بار عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار

آه عجب کاری به دستم داد دل هم شکست و هم شکستم داد دل

*****************************************************

هــیــ روزگــار

مــنـــ بــهـ درکـــ


خــودتـــ خــســتــهـ نـــشــدیـــ


از دیــدنــ تـــصـویـــر تــــکــراریــهـ درد کـــشـیـدنـــ مـــنــــ

****************************************************

تــــو
تمــام گذشـتهِ منی
و مـــن
...
میدانم که گاهی بایـ ـد
از گذشــته هم گُذشت...!

****************************************************

پیشانی اَم را بِبینـــ


چیزیـــ نمیبینی ؟!!!


مثلاً ...


خَطی ... زخمی... بَداقبالی...


چیزی که بتوان تَمامـــ این دردها را


به آن نِسبَت داد...!!!

*****************************************************

 

دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد

نه التـــمـاس هـــایم را

و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را

به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی

درخـتـی از غــــرور کـاشـتم

************************************

 

هواﮮ پَریـــدن از تـو به سَــرم نمــﮯزند ،

حتــــﮯ

اگـــَـر بـــال در بیــــاورم!

آرﮮ ...

 

بی هوایــَت هیچکس هوایــم را ندارد...
******************************************************** 

 

خدایا...
 

به خداییت قسم
 

فقط بگو...
 

چه فرقیست بین من
 

و بندگان دلخوشت؟؟؟؟

***********************************************************

كاش مي دانستم... 

چه كسي اين سرنوشت را برايم بافت...

آنوقت به او ميگفتم...

يقه را آنقدر تنگ بافته اي...

كه بغض هايم را نمي توانم فرو دهم...

*********************************************************

خداوندا...

از بچگی به من آموخته اند همه را دوست بدارم

حال که بزرگ شدم

و

کسی را دوست دارم

میگویند:

فراموشش کن....

*********************************************************

دوچیز را از هم جدا کن:
 

عشق و هوس

چون اولی مقدس است و دومی شیطانی


اولی تو را به پاکی می برد و دومی به پلیدی

 

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

قلبم تير مي كشد !.!.!

اين تنها طرحيست كه از تو در سينه ام يادگار مانده است !.!.!


  

روزی مجنون باانگشت روی زمین مینوشت:

لیلی...لیلی...!

پرسیدندچه مینویسی...؟

گفت:

چون میسر نیست مراکام او...عشق بازی می کنم با نام او

 

نه از فلسفه کلامی می دانم و نه از منطق میگنجد

در کلام من بی استدلال دوستت دارم

...وه که دوست داشتن چه کلام کاملی است

و من چقدر دلم تنگ دوست داشتن است

نویسنده: حسین ׀ تاریخ: دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , loveshima.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com